لالا لالا لالا بخواب آروم رو دستای بابا بخواب آروم از زندگی سیری چند سالته کوچیکتر از تیری از زندگی سیری داغه یه طفل سخته سر پیری لبتشنه موندی چرا؟ مگه عمو نداری؟ یک سالت هم نشده تو آرزو نداری؟ حالا آبم برسه دیگه گلو نداری! واسه مادر سر آوردی سه تا دندون درآوردی با اشک از خون پاکت کردم من مُردم تا خاکت کردم چقدر بیخبر و بیهوا زدی نامرد چه کرده بود مگر با شما زدی نامرد همین که تیر رها شد علی به خود پیچید صدای تیر درآمد چرا زدی نامرد حسین شد متحیّر در آن دوراهی سخت چگونه خنده بر این ماجرا زدی نامرد **** (روی یک دستم تنش بر روی این دستم سرش بفرستم کدامش را برای مادرش)