یک علی روی عبا و یک علی زیر عبا

یک علی روی عبا و یک علی زیر عبا

[ ابوالفضل بختیاری ]
یک علی روی عبا و یک علی زیر عبا
خوب شد بر روی دوش خود عبا انداختم

تیر را بیرون کشیدم خِس‌خِس تو قطع شد
ای زبان‌بسته، تو را من از صدا انداختم

حرمله بعد از شکارت چندتا خلعت گرفت
گفت: با یک تیر اما دو نفر را انداختم
****
حرمله خرسنده ببین، سرت به مو بنده ببین
شمشیر من خم شده تا قبر تو رو کَنده ببین
باباتو شرمنده ببین

زدی جلوی چشم حرمله چه دست و پایی
یه بچه رو کُشتن راه انداختن چه سر صدایی
به جای تلقین می‌خوام بخونم برات لالایی

دردش اومده گلوت بی‌اندازه پسرم
خاک نمی‌ریزم، چشات هنوز بازه پسرم
****
چقدر بی‌خبر و بی‌هوا زدی نامرد
چه کرده بود مگر با شما زدی نامرد؟ 

همین‌‌‌که تیر رها شد، علی به خود پیچید
صدای تیر درآمد، چرا زدی نامرد؟

حسین شد متحیّر در آن دوراهیِ سخت
چگونه خنده بر این ماجرا زدی نامرد؟
****
پدر گردنش کج، پسر گردنش کج
چقدر این دو از هم خجالت کشیدند

نظرات