شروع یک غزل باشد ردیفش با نیفتاده

شروع یک غزل باشد ردیفش با نیفتاده

[ ابوالفضل بختیاری ]
شروع یک غزل باشد ردیفش با نیفتاده
میان بستر افتاده ولی از پا نیفتاده

همین که دید در را زیر لب آرام می‌فرمود ۲
که این در با فشار ضربه‌ی یک پا نیفتاده

نوک تیز و بلندی قد این میخ‌ها یعنی 
که این خانه خطر دارد درش حتی نیفتاده ۲

برای دل‌خوشی زینبش فرمود خوبم آه
ولی فهمید مولا دنده‌هایش جا نیفتاده۲
***
وقتی یه مادر جوون عصا می‌گیره درده
توی قنوتش از خدا می‌خواد بمیره درده
این‌که نفس با دردسر میاد و میره درده

لگد تاب از تنت بُرد
هم به در هم دیوار خورد
از زخم میخ شده آزرده

(در که شکست زدن به زخم ما نمک
از زیر در صدا میاد فضه کمک) ۲

مِسمار را خودم زده بودم به تخته‌ها
باید بمیرم آه پشیمان شدن کم است

نظرات