شدم تنها، فردی شد نماز بی‌جماعت

شدم تنها، فردی شد نماز بی‌جماعت

[ ابوالفضل بختیاری ]
شدم تنها، فردی شد نماز بی‌جماعت
چه کوتاهه بیا برگرد یه جمله شد وصیت

شکسته شد سر مسلم، سر زینب سلامت
نیازی که به خنجر نیست می‌میرم از خجالت

التماسم واسه این که سمت مدینه برگردی دیره
روز مرگ مسلم تو اون روزی که زینب اسیره

کاش نبینی اهل و عیالت رو تو اسیری
پیکره تو می‌شه عصاخور روزای پیری
می‌رسه به داد تن تو کهنه حصیری 

(ای حسین جان، ای حسین جان
مظلوم حسین جان) ...

خونم ریخته زیر پاهات
نمی‌خواد خون بریزی
بلاگردون این راهم
فداییتم عزیزی

پذیرایی‌ها با سنگه بی‌احترام به مهمون
روایت کرد غم رو مسلم برات دندون به دندون
خیزرون چشم انتظار دندون شاهه 
برگردی ای کاش
مو سپید شه خواهر تو روزم سیاهه
برگردی ای کاش

تو دل من دلشوره‌های بزم یزیده
خواهر تو نامحرم اینقدر دورش ندیده
کاش نبینه دختر سه ساله‌ات حنجر بریده

(ای حسین جان، ای حسین جان
مظلوم حسین جان) ...

می‌نویسم روی هر دیوار واویلا حسین
می‌نویسم با لبی خونبار واویلا حسین
هرقدم تکرار در تکرار واویلا حسین
می‌نویسم زیرِ این آوار واویلا حسین

وای از کوفه از این آزار واویلا حسین ...

از علی گفتم ولیکن قلبِ طفلانم شکست
از علی گفتم ولی یک سنگ دندانم شکست
تا که گفتم فاطمه پهلوی سوزانم شکست
آنقدر خوردم که این بازویِ بی‌جانم شکست

می‌زنم با دستِ بسته زار، واویلا حسین ...

جز غمت اینجا کسی دیشب پناهم داد، نه
غیر طوعه هیچ کس در خانه راهم داد، نه
پاسخی بر التماسم بر نگاهم داد، نه
نه به من، جا بر دو طفل بی‌گناهم داد، نه

دخترم را بر حرم بسپار واویلا حسین ...

نظرات