
از راهی که داری میای بَرگرد که کوفه بیوفا شد کاش با تو خوب باشن همه امّا سرِ مسلم جدا شد داری به همراه خودت چندتا جَوون و نوجوون چشمانتظار تو شدن سرنیزه و تیر و کمون کارَم گذشته دیگه از اینکه بگم با من بمون کوفه رسیدی فاتحه بالای قبر من بخون این کوفه نامَرده نیا مسلم رو ذبح کرده نیا تنهاشدن درده نیا کوفه میا حسینجان، کوفه وفا ندارد کوفیِ بیمروّت، شرم و حیا ندارد... ***** این سَربهداری آخر کار کسی بود که عزیزه کاشکی بریزه خونِ من یک قطره از خونِت نَریزه حرف وصیّت میزدم بَر جسم خون، گریهم گرفت با گفتنِ قربونیتو قابل بِدون گریهم گرفت اسم شراب اومد وسط بیاختیار گریهم گرفت با سنگی دندونم شکست از خیزرون، گریهم گرفت دلواپسِ موی توام بیسر دعاگوی توام شرمندهی روی توام کوفه میا حسینجان، کوفه وفا ندارد کوفیِ بیمروّت، شرم و حیا ندارد...