کوفه آهِ غربتم پیچید اما کسی فریادمو نشنید سنگم زده اونی که تا دیروز سنگ تو رو به سینه میکوبید تنها که موندم چه چیزا دیدم جز ناسزا هیچ چیزی نشنیدم تو کوچهها اون حال زهرا رو (سیلی که خوردم تازه فهمیدم) ۲ (راه منو تو کوچهها بستن دستامو مثل مرتضی بستن) ۲ اما دلیل اشکام اینه که کمر به کشتن شما بستن (حسین مَیا کوفه، کوفه وفا نداره)۳ دردای بیاندازه میبینم هر روز یه درد تازه میبینم تو کوچه بازارا که میگردم یه تیرهایی مثل نیزه میبینم دیگه دلم از کوفه بیزاره هرکس برات یه فکرایی داره از تو چشای خولی میبینم دست از سر تو برنمیداره هرجوری میتونی میگم برگرد با این لب خونی میگم برگرد من تشنه جون میدم میدونم که لب تشنه میمونی میگم برگرد حرف از خرید خنجره برگرد حرف از گلو و حنجره برگرد تیری که دست حرمله دیدم از نیزهها هم بدتره برگرد تو کوفه زینب میشه پیر برگرد مخدرات میشن اسیر برگرد اینجا کسی همبازی اون نیست (دست رقیهاتو بگیر برگرد) ۲ (حسین مَیا کوفه، کوفه وفا نداره)۳