هر بلایی سرم آمد به فدای سر تو

هر بلایی سرم آمد به فدای سر تو

[ کربلایی نریمان پناهی ]
(هر بلایی سرم آمد به فدای سر تو 
به فدای پر قنداق علی اصغر تو) ۲

می‌زنم دست به روی دست چه کاری کردم 
با چه رویی شوم رو به رو با مادر تو 

(حاضرم بر سر بازار به خیرات روم 
ننشیند بر خاکی به سر خواهر تو) ۲

(بر سر من همه تفریح‌کنان سنگ زدند
وای بر صورت چون برگ گل دختر تو) ۲

(از همینجا همه تقسیم غنائم کردند 
در کمین‌اند به تاراج برند لشکر تو ) ۲

(ترسم این است که گرفتار شوی در گودال 
می‌شود با نوک نیزه زیر و رو پیکر تو) ۲

نظرات