عمه مگر چه می‌خواهم

عمه مگر چه می‌خواهم

[ سید امیر حسینی ]
عمه مگر چه می‌خواهم
من که غیر از پدر نمی‌خواهم 

عمه جان من که حرف بد نزدم
حرف زشتی به هیچ احد نزدم

خصم می‌خواست گوشواره اگر 
لاله‌ام، از چه کرد پاره دگر

من که جدم علی به وقت نماز
داد انگشتری به اهل نیاز 

مادرم فاطمه سه لیل و نهار 
نان افطار خویش کرد، ایثار 

من خود آن گوشواره می‌دادم 
درّ به آن نابه کار می‌دادم 

عمه این ناسزا و همهمه چیست؟
مادر ما مگر که فاطمه نیست

پس بگو تازیانه کم بزنند 
دخترم، دخترانه‌ام بزنند 

پشتم از تازیانه خم شده است
مثل پهلوی مادرم شده است

گفته بودی که مادرت زهرا 
قامتی داشت مثل قد شما 

من ولی طفل کوچکم عمه
طاقتم نیست، کودکم عمه

بیش از این خصم گر مرا بزند 
قامتم چون نهال می‌شکند

باید امشب، خوابمو نگه دارم
چشای پر آبمو، نگه دارم

عمه نمی‌تونم با کف دست 
کاملا حجابمو نگه دارم

حالا که به من دادی امشبتو
فرصتی شده ببوسم لبتو

عمومو اگه دیدی بهش بگو 
خیلی اذیت می‌کنن زینبتو

برای دق دادنم طعام آورد
صدقه دختر شامی شام آورد

خیلی بر خورده بهم آخه چرا
لباسای کهنشو برام آورد

به ما بر می‌خورد، ما سفره دار عالمی هستیم
بی‌اندازید سویم سنگ، اما تکه نان را نه

حرمله گلای گلشن و می‌زد 
نسل و ذریه‌ی پنج تنو می‌زد

آخرش نفهمیدم گنام چی بود 
شترش راه نمی‌رفت منو می‌زد

اونقدر پدر پدر پدر کنم
دخترای شامی رو، خبر کنم 

روسری سوختم یا پارمو، تو بگو کدومشو سر کنم

بابا، نگفتی دختری داری
چرا محل نمی‌ذاری
شدم عجب گرفتاری

بابا، یه قاصدک خبر آورد 
که تیری توی قلبت خورد
همونجا دخترت‌هم مرد 
*************************************************************
شد گیسویم سفید، به ما هم سری بزن
از خانه‌ی یزید، به ما هم سری بزن

نظرات

بی بی جان بمیرم برات😭😭💔💔