سعید خرازی

زجا برخیز و کاری کن مکن قلب عمو را خون

5801
19
ز جا برخیز و کاری کن
مکن قلب عمو را خون

به جای عمه می‌ترسم
بیاید دخترت بیرون

دست و پا می‌زنم و نیست کنارم پدرم

جگرم پاره شد اما به دل تشت نریخت
خواهری نیست مرا لخته ببیند جگرم

می‌کشم سینه و دل را به زمین، می‌خندد
فرقی انگار ندارد که چه آید به سرم

آب آورد زنی، یاد هِلال افتادم
کربلا آن به آن می‌گذرد از نظرم

خاک این حجره کجا و ته گودال کجا

پدرم بود مرا بین عبا می‌پیچید
گرچه پاشیده ز هم نیست تنم دور و ورم

تنت افتاده روی خاک و یا ریخته است

جگرش پاره شد و ریخت به یک تشت حسن
پاره‌های جگر من همه جا ریخته است

یک عالی اکبر اگر راهی میدان کردم
پس چرا صد علی اصغر به عبا ریخته است

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش