عمّه‌ات خسته شد از بس که سرش پایین بود

عمّه‌ات خسته شد از بس که سرش پایین بود

[ سعید خرازی ]
عمّه‌ات خسته شد 
از بس که سرش پایین بود
****
سایه‌ی خواهر من را زن همسایه ندید
مانده حالا وسط این همه لشکر چه کنم؟
****
صرف تو شد جوانیِ من، تا جوان شدی
امّا ببین تو باعث قدّ کمان شدی 

روح من است که دمیده به پیکرت 
روح مرا مگیر زِ تن، جان مادرت 
****
دو بار اگر بزنی لب به هم شود بابا

نظرات