دنبال کبریایى؟ بىکبر و بىریا باش وقت اداى دینت فارغ ز هر ادا باش راه سلوک نوکر از جادهی سکوت است پروانه باش اما چون شمع بیصدا باش وقتی که پشت این در پیغمبران نشستند در کوی نیکنامان پیوسته خاک پا باش هر منصبی که داری، بیرون روضه داری اینجا که پا نهادی، تا میشود گدا باش یک روز مثل مجنون، یک روز چون زلیخا هر روز دل ببند و هر روز ماجرا باش گفتیم رو سیاهیم گفتند پیش ما نه گفتیم بى پناهیم، گفتند پیش ما باش آسایش دو گیتى تفسیر این دو حرف است دیوانه ی حسین و مجنون مجتبى باش سینه به سینه یادم دادند که بگویم بابای من فدای یک تار موی باباش آب زلال را در سرچشمه جستجو کن خواهان خیر هستی خواهان مرتضی باش حق با علی مگر نیست؟! حق هم مگر خدا نیست؟! پس در نجف بمان و هر لحظه باخدا باش اول بده به دست همسایه نذری اش را اَلجّار ثُمَّ اَلدّار، از این قبیل ها باش فرمود امام صادق: از پشت بام خانه با یک سلام ساده الساعه کربلا باش او غرق خون خود شد، من غرقِ در گناهم سر داد ، دل ندادم ، ای بی وفا مرا باش **** یا ابن الحسن کجایی ای داد از این جدایی من آمدم بسویت لطفی به من نمایی یا ابن الحسن کجایی کی میشود بیایی ای غایب از نظرها کی میشود بیایی پرده ز رخ بگیری صورت به ما نمایی