میان این همه نیرنگهای شیطانی تویی که وارث انگشترِ سلیمانی کجایی ای پسرِ کشتیِ نجات، بیا نجاتمان بده از موجهای طوفانی به احترام طلوعِ نگاه تو روزی کنار میرود این ابرهای بارانی کدام روز، چه ماهی، بگو چه تاریخی کدام نقطهی جغرافیای انسانی علیه این همه طغیان خروج خواهی کرد به تیغِ نور در این روزهای ظلمانی به تیغِ حیدریات من به چشم خواهم دید شکسته لشکرِ شوم و لعینِ سفیانی قسم به فاطمه که ما بسیجیانِ توایم به پشت پرچمِ این سیّدِ خراسانی تمامِ لشکر خود را بسیج خواهی کرد بسیجِ شیردلانِ غیورِ ایرانی بسیجی از جَلَواتِ مدافعان حرم همه شبیه به سیّد رضی، سلیمانی بیا بیا که خروشِ قیامِ نصرالله وزیده در نفسِ کودکان لبنانی بیا بیا که مادر مظلومهی تو منتظر است میان کوچه نشسته به چشمِ بارانی صدای نالهی زهرا هنوز میآید میان کوچه چه شد که تو خوب میدانی
خیلی خوب بود