عمری که بی تو رفت یقیناً حرام شد امسال هم خیالِ ظهورِ تو خام شد در حسرتیم جمعهی پایانِ سال را یک سال بی تو آمد و بی تو تمام شد زیباترین زمانِ زبانِ دل من است آن لحظهها که با تو دَمی همکلام شد خوبی نداشتم بَدیام را حلال کن دوباره وقت گذشت از غلام شد روضه بخوان که سیر شود دیدهام زِ اشک چشمِ گرسنه باز زمان طعام شد از خانهای بگو که به دستانِ شعله سوخت از خانهای که دور و برش ازدحام شد از حُرمتی که بعد پیمبر شکسته شد از دخترش که دیگر بیاحترام شد ای مُنتقم به پهلوی زخمیِ مادرت دیگر بیا که زمان قیام شد