ماهِ پنهان شده در هالهی این ماه بیا آخرین جمعهی سال آمده از راه بیا رنجِ دوریِ تو قلب همه را سوزانده میکِشم در طلبِ دیدن تو آه بیا در هیاهوی شبِ عید به دنبال توییم دل من با تو شده یاور و همراه بیا کاش با یک نظرت خانهتکانی بکنم تا که رنگِ تو بگیرد دل خودخواه بیا باز هم دست به دامان رقیه شدهام تا به سوی تو بیایم من از این راه بیا شبِ جمعهست دلم دربهدرِ کربوبلاست کاش با تو بروم من حرمِ شاه بیا مادری دست به پهلو به حرم میآید تا حرم پُر شود از روضهی جانکاه بیا **** پسرم را لب دریا لب عطشان کشتند با حیا بود ولی با تنِ عریان کشتند