می‌آید از بهشت خبرها یکی یکی

می‌آید از بهشت خبرها یکی یکی

[ حاج محمود کریمی ]
می‌آید از بهشت خبرها یکی یکی
امشب گشوده شد همه درها یکی یکی

وقتی علی دوباره قدم می‌زند به خاک
مبهوت می‌شوند نظرها یکی یکی

بالا بلندی آمده و پیش قامتش
خم می‌شوند کوه و کمرها یکی یکی

تنها خلیل نیست که یعقوب هم رسید
قربانی‌اش کنند پسرها یکی یکی

یک قوم از جمالش و یک قوم از جلال
دل نَه که می‌دَرَند جگرها یکی یکی

خورشیدی از قبیله‌ی هاشم دَمیده تا
حیران کند نگاه قمرها یکی یکی

نامش حماسه را به غزل بند می‌زند
اُمُّ البنین به فاطمه لبخند می‌زند

ای جامعِ جمیعِ نشانی مرتضی
عباس نَه تمام جوانی مرتضی

گیسوی توست رشته‌ی جان امیر عشق
اَبروی توست طاقِ کمانی مرتضی

وقت رکوع می‌رسد از دست‌های تو
بر دست‌های ما عقیق یمانی مرتضی

با تو گدا میان مدینه نیافتم
ای سفره‌دار سفره‌ی خوانیِ مرتضی

وقت نبرد بازوی تو ارث برده از
حال و هوای ضربه‌ی آنی مرتضی

زینب به روی خاک محال است پا نَهَد
جز با رکاب حضرت ثانیِ مرتضی

توحید رستگاریِ از تو شنفتن است
آموزش نبرد فقط از تو گفتن است

باید برای فرش تو شَهپَر بیاورند
باید برای عرض ادب سر بیاورند

باید برای وصف تو از بین واژه‌ها
هنگام رزم واژه‌ی حیدر بیاورند

خاک زمین تحمل جولان تو نداشت
باید هزار عرصه‌ی محشر بیاورند

باید فقط به خاطر تفریح تیغ تو
هر قدر می‌شود صف لشکر بیاورند

قدری رجز بخوان که همان اول نبرد
جنگاوران به پای تو حنجر بیاورند

باید میان خیل سیاهی لشکرت
صدها سپاه مالک اشتر بیاورند

شب را اشاره‌ی تو به زنجیر می‌کِشد
حتی خدا برای تو تکبیر می‌کِشد

ما را دلیست بس که خراباتیِ شماست
از آب و خاک صحن سماواتی شماست

پای شما نوشته حساب مرا خدا
بی‌ارزش است گرچه دلم قاتیِ شماست

این اشک چشم را به امیری نمی‌دهم
این قطره قطره‌ها همه سوغاتی شماست

مردم مرا به چشم غلامیت دیده‌اند
این‌ها هم از عنایت ساداتی شماست

شاید شبی به کوچه‌ی ما هم گذر کنی
با سر رسیده ‌ایم که خیراتی شماست

دست مرا به پای غمت بسته علقمه
دستم بگیر حضرت بی دستِ علقمه

نظرات