پر رنگ تر بود ز من اینجا خیال هم از من برونتر است در این گوشه خال هم دستی شکست و دست دگر بار آن کشید شرمندهام ز نقص و خجل از کمال هم من پشت در نشد که نسوزم عزیز من هر چیز بود سوخت در آنجا مجال هم مویی که شد سپید به جوهر سیه نشد ساکن نشد غمم به اذان بلال هم پیراهن حسین مرا سخت خسته کرد...