اهل مدینه فاطمه ام را نظر زدند

اهل مدینه فاطمه ام را نظر زدند

[ حاج محمد سهرابی ]
اهل مدينه فاطمه ام را نظر زدند
با برق چشم خرمن جان را شرر زدند
  
می‌رفت آب غسل نبی از کفن هنوز
کین قوم دل به آب برای گذر زدند
 
از چوب ، خون تازه روان شد به روي خاك
از بس كه با غلاف به پهلوي در زدند

ديدند كه با تو راه به جايي نمي‌برند
نزديكتر شدند و سرت را به در زدند

 هر قدر گفت دختر پيغمبرم نزن
اهل مدينه فاطمه را بيشتر زدند

نظرات