بس کن عزیزِ تا سحر بیدار، بس کن

بس کن عزیزِ تا سحر بیدار، بس کن

[ محسن عرب‌ خالقی ]
بس کن عزیزِ تا سحر بیدار، بس کن
کشتی مرا با گریه‌ی بسیار، بس کن

(ای چند شب بیدار مانده آب رفتی)۲
ای چندشب گریان من، این بار بس کن

(رویت ندارد طاقت این اشک‌ها را)۲
طاقت ندارد این همه آزار را بس کن

 باید بگویم روزهای بعد از این را
باید بمانی با غمی دشوار بس کن

باید بگویم روضه‌های بعد خود را
باید بسوزی بعد از این دیدار 

ای کاش بعد من کسی می‌گفت جایت 
با هیزم و با آن در و دیوار بس کن

(ای کاش می‌گفتند بانو بچه دارد)۲
ای کاش می‌گفتند با مسمار بس کن

همه کج رفتند حتی میخ
همه لج کردند حتی در

دخترم در کوچه می‌افتی و
کس غیر از حسن نیست

باگریه می‌گوید که ای غدار برو عقب 
مادرت را ببر از رهگذر نامردان

درکوچه می‌افتی و می‌گوید به قنفذ
افتاد دست مادرم از کار بس کن

در کوچه می‌افتی و می‌گوید مغیره

پربازدید ترین مداحی شعر روضه محسن عرب‌ خالقی محرم و صفر پيامبر اعظم (ص)

پربازدید ترین مداحی شعر روضه محرم و صفر پيامبر اعظم (ص)

محبوب ترین مداحی محرم و صفر پيامبر اعظم (ص)

محبوب ترین مداحی محسن عرب‌ خالقی

نظرات