
شب شب اشک آسمون، روی زمینِه وقت عروج رحمت اللعالمینِه حرفای آخر و میخواد بگه به زهراش اما طاقت نداره اشکاش و ببینه (یتیمی برات، درد بی درمون گلم تو قلب بابا، غم تو پنهون گلم بعد من همش، چشم تو بارون گلم)۲ (من برم دخترم، تو دلت جای غم میذارم من برم دخترم، در خونت هیزم میارن من برم دخترم، همه عالم برات میبارن)۲ آه و واویلتا، واویلا واویلا... ای دخترم فاطمه جان، دار و ندارم این روزا تنها واسه تو، دل بیقرارم بشین کنارم کم بشه، دلنگرونیم میخوام با ابر آسمون، برات بیارم (غصم اینه که، یه روزی پرپر شیب گلم بعد پدرت، اینجا غریب تر شب گلم تنهایی خودت، سپر حیدر شب گلم)۲ (من برم دخترم، در خونت آتیش میگیره من برم دخترم، محسنت پشت در میمیره من برم دخترم، میشه دنیا تاریک و تیره)۲ گلم باهات حرف دارم، این دمای آخر بزار بگم حرفی رو که، گفتم به حیدر مزد رسالت منو، پاره تن من با تو حساب میکنند مردم این شهر از مردم شهر، زخم دلت نمک میخوره بلوا میشده و، بار سیستم ترک میخوره میبینه علی، که فاطمه کتک میخوره... من برم دخترم، میسوزونن بال و پرت رو من برم دخترم، غریب میبینی حیدرت رو من برم دخترم، میگیره غم دور و برت رو