مادرش آه اَمان از دلِ زینب میگفت همهی راه، اَمان از دل زینب میگفت گاه و بیگاه امان از دل زینب میگفت سخت و جانکاه امان از دل زینب میگفت **** شور میزند دلم تاب ندارد اینجا دلپریشانیام آداب ندارد اینجا جان من، جانِ رباب آب ندارد اینجا طفل بیدار شده خواب ندارد اینجا به لبش پیش تو لبخند نمیآید وای گریهی اصغرِ ما بند نمیآید وای **** اگر دیدی گریبان چاک کردم نیای زِ عجزم بود نگاه نافذ طفلان زِ سر سوی دگر کردم