
كویت كجاست تا كه به پایت سرآوریم یلدای خود به پیش تو با هم سرآوریم تا راه خویش گم نكنیم از مسیرتان نوری بده كه دیده ی روشن گر آوریم نوری كه باز ما همه مقدادتان شویم ما هم به راه سیدمان باور آوریم گیرم برای نوحه ی تان یا به زیر تیغ تكلیف هر چه هست بگو حنجر آوریم تا چشم زخم ها نرسد بر ولی یمان جان را سپر كنیم و برِ رهبر آوریم در خشكسالی دل و در قحط معرفت ؟باید به دوش بال بصیرت در آوریم این چشم ها كه لایق دیدارتان نشد ما آمدیم تا كه دو چشم تر آوریم صاحب عزای روضه ی تان مادر شماست با اشك خود دو شاخه ی نیلوفر آوریم امشب اسیر گریه در این زینبیه ایم تا مرهمی برای گلی پرپر آوریم