در زمین کربلا، من حامیِ ثاراللهم راهی قتلگهم راهی قتلگهم نور چشم مرتضی و مجتبی، عبداللهم راهی قتلگهم راهی قتلگهم پاسخ هل من معینت، آمدم کاری کنم جان به قربانت عمو، جان به قربانت عمو بیزره مانند قاسم، آبروداری کنم جان به قربانت عمو، جان به قربانت عمو میرسد از قتلگاهت نالههای فاطمه جان به قربانت عمو، جان به قربانت عمو دست من از تن جدا شد مثل شاه علقمه جان به قربانت عمو، جان به قربانت عمو آخرین حاجیام و آمدهام قربانگاه حسن کوچک این دشت منم عبدالله میخرم با دل و جان، تیر بلای تو عمو مثل عبّاس، دهم دست برای تو عمو جان به قربانت عمو