قبل از قدم برداشتن در راه هجرانش باید رفاقت کرد با خارِ بیابانش هجران کشیدن به امید وصل میارزد گر اولش تلخ است، شیرین است پایانش هر کس که عاشق نیست پس اصلاً چرا زندهست؟ یا چه جوابی میدهد آخر به وجدانش خاکستر پروانهای را دیدیم و گفتم هر کس که عاشق میشود این است تاوانش این شمعها که بر سر پروانه میگِریَند زنده نمیمانند تا شامِ غریبانش اشک جوانی بهترین سرمایهی پیریست خوب است باشد آدمی فکر زمستانش در دقت مُردن رو به قبله میشود هر کس من وقت مُردن میشوم رو به خیابانش من سالها در گیسوی تو سِیر میکرد سِیری که خِیل عارفان خوانند عرفانش باران که بارد بعد از آن خیرات میبارد خیر کسی را خواستی اول بگریانش وقتی دلم را دستِ چشمان تو میدادم باور نمیکردم بیندازی به زندانش گفتم همه هستند شاید جای من هم هست من هم یکی از این کبوترهای مهمانش شکر خدا اینجا کریمان سلطنت دارند دنیا به ایران نازد و ایران به سلطانش سِیرش دو چندان و سلوکش هم دو چندان است هر کس که از قم میرود سوی خراسانش فاطمه را خواستم، معصومه را زائر شدم فیض قبرِ مادری از قبر دختر میرسد شب به شب در میزنم، چون در زدن کار من است دست سائلها فقط تا حلقهی در میرسد ای که دستت میرسد کاری کنی، کاری بکن عمر دارد میرود، دارد اجل سر میرسد *** ای به قم آفتاب قلب جهان دُختِ موسی، سُلالهی قرآن عمه و دُخت و خواهرِ سه امام مادر کلِ عالمِ امکان تو به چشم ائمه زهرایی بعد زهرا به قدر و عزّت و شان زینبِ دومِ بَنِی الزهرا عمهی چار حجتِ یزدان فیضِ فیضیه از کرامت تو است حرم امن توست کعبهی جان حرم تو ای ولیِ خدا حرم یازده سپهر مکان کوثرِ کوثرِ رسولِ خدا عصمتِ عصمتُ اللهِ منان پدر و مادرم به قربانت نِی، همه جانِ عالمت قربان مدحِ تو ای ملیکهی هستی وصف تو ای یگانهی دوران نتوان با هزار دست نوشت نتوان گفت با هزار زبان قم جلالِ مدینه پیدا کرد تا نهادی قدم به دیدهی آن گشت روز ورود تو در قم روز عید کرامت و احسان مرد و زن دور محملت گشتند اشک شوق همه ز دیده روان همه گفتند فاطمه در حشر پای بنهاده ای گنهکاران کاش زینب به قم سفر میکرد تا نمیدید این همه طغیان اهل قم کِی برند مهمان را گَه به بزم شراب و گَه زندان دور تو عالمانِ فقه و اصول دور او اِبنِ سعد و شمر و سنان *** تو کس و کارِ منی، شمر جلودار من است با سرت راهنمای من و طفلان شدهای *** در غربت کوچه راه چاره گم شد خورشید زمین خورد، ستاره گم شد دیدی چقدر دست او سنگین بود یک سیلی زد، دو گوشواره... *** یه کوچه، همه زندگی ما رو زیر و رو کرد یه کوچه، که ما رو با نامرد شهر روبهرو کرد یه کوچه، که یادش باید مرگ و باز آرزو کرد یه نامرد به ما توی این کوچه بد کرد یه نامرد رسید راهمون رو سد کرد یه نامرد گُل یاسمونو لگد کرد *** انکار خدای ازلی نتوان کرد تفریق پیمبر از ولی نتوان کرد ماتم که علی را به چه تشبیه کنم تشبیه علی به جز علی نتوان کرد خورشید پیش گنبد این شاه زرد نیست هر کس که خاک پای علی نیست، مرد نیست یک شب میان صحنِ نجف داد میزنم گشتم نبود بهتر از اینجا، نگرد نیست