اگر چه بال پریدن به آسمان داری

اگر چه بال پریدن به آسمان داری

[ حجت الاسلام یونس سمیعی ]
اگر چه بال پریدن به آسمان داری
فرشته‌ای‌و به رویِ زمین مکان داری

نه از فرشته هم انگار برتری بانو
چرا که دخترِ موسی بن جعفری بانو

رسیده از حَرمت، بی‌شمار رحمت‌ها
اگر به پای تو افتاده‌اند بهجت‌ها

درِ بهشت گمانم که نه، بهشت اینجاست
نوشته‌اند حریمِ تو مرقد زهراست

چراغ‌های حریمت ستاره و ماه است
چقدرگوشۀ هر صحن، آیت‌الله است

نشسته‌ایم و به لب اشفعی‌لنا داریم
اگر چه بر سر سجاده ربنّا داریم

قرار بود قرارِ دل رضا باشی
چگونه می‌شود آخر از او جدا باشی

قرار بود بیایی ولی توانت رفت
به شوق وصل به زهرِ فراغ، جانت رفت

غریب می‌روی و هیچ‌کس کنارت نیست
تمام زندگیت، هستی‌ات بهارت نیست

خدا نخواست ببینی غمِ برادر را
نخواست باز ببیند شکسته خواهر را

زنان طوس به جای تو خواهری کردند
اگر چه نجمه نبوده‌ست مادری کردند

گمان مکن که شود باز کربلا تکرار
قرار نیست رود، خواهری سر بازار

نه طوس کرب‌وبلا باشد و نه قم کوفه
نه شهر شام و نه آن روضه‌های مکشوفه

سری به نیزه ندیدی به پیش چشمانت
طنابِ داغِ اسارت ندیده دستانت

کسی که داغ برادر کشید زینب بود
کسی که نالۀ مادر شنید زینب بود

غروب بود، همین که رسید در گودال
تمام موی سرش شد سفید در گودال

از این طرف رویِ نیزه سر برادر رفت
از آن طرف پیِ یک گوشواره لشگر رفت

بس است تا به قیامت مصیبت زینب
شکست قلب زمین از اسارت زینب

شکست قلب زمین‌و، زمان به تنگ آمد
به سمتِ معجر زینب همین‌که سنگ آمد

نظرات