فتادم سخت در بستر، الهی بر ندارم سر

فتادم سخت در بستر، الهی بر ندارم سر

[ علی کرمی ]
فتادم سخت در بستر، الهی بر ندارم سر
که سر بنهاده بر دیوار بینم همسر خود را

*****
اگه قول بدی که گریه نکنی
قول میدم منم ازت رو نگیرم

بیا و دست روی زانوهات نذار
که منم دست روی زانو نگیرم

غربتت اشک منو در میاره
حق دارم اهل بگو بخند نشم

چرا میگی فاطمه بلند نشو
مگه می‌شه تو بیای بلند نشم

****
غصه‌مو به کی بگم نمیدونم
حق دارم اگه دلم آهی داره

غصم اینه می‌دونستن همشون
این خونه بچه‌ی تو راهی داره

*****

خدا می‌دونه که بی‌عدد زدن
ضربه‌ی غلاف و خیلی بد زدن

می‌دونستن که ما تو راهی داریم
عمدا اومدن به در لگد زدن

*****
فتادم سخت در بستر، الهی بر ندارم سر
که سر بنهاده بر دیوار بینم همسر خود را

خدایا اولین مظلومِ عالَم را تو یاری کن
که امشب می‌دهد از دست تنها یاور خود را

*****
خیلی شکسته‌پر شده‌‌ام الوداع علی
آماده‌ی سفره شده‌ام الوداع علی

نه سال من کنار تو یک غم نداشتم
چیزی میان زندگی‌ام کم نداشنم

نه سال بی‌قرارِ خلوص تو بودم
بانوی خانه‌، عروس تو بودم

*****
غسل شبانه‌ی بدنی زیر پیرهن
یا رب نکن نصیب کسی دیگر اینجوری

از ما گذشت زندگی ما به باد رفت
دیگر زنی نسوزد به پشت دری

*****
این چنین هنگام غسل مانده‌ام این ضربه های دست
دارد مگر اثر ز روی معجری چنین
این جای دست کیست که اصلا نمی رود 


چه ضربه‌ای به تو زد آن حرامزاده‌ی پست
سه ماه رد شده اما هنوز ردش هست

از تو سایه‌ای هست، رو سر مستدامه
اونکه دست بلند کرد رو تو یه غلامه

*****
دل‌خوشیم نفسی که می‌زنی شده 
قدت دیگه منحنی شده
همه میگن قبرشو بکن
همسر تو رفتنی شده

*****
تو خاموشی
بازم افتادی، بازم که بی‌هوشی
تو غرا این موقع‌ها کفن‌پوشی 
تو خاموشی

قبل از اون جسارت انقدر خم نبودی
با من قبلِ سیلی نامحرم نبودی

می‌فهمم کبودی زیر چادرو
چهل نفره زدن تو رو


*****
ردّ غلاف پشت لباست مشخص است
با کینه می‌زدند و صدا می‌زدم بس لست

اما مغیره از زدنت دست بر نداشت
آن تازیانه از بدنت دست بر ندا‌شت

نظرات