
هم کم آوردم ز بار معصیتها هم خوشم ذلتم را بر در این خانه آوردم خوشم ثروت محتاج فقر و دستهای خالی است شادی دنیا برای خلق من با غم خوشم ترس دارم عفو تو دورم کند از بندگی خوف دارم از رجاء با گریهی نم نم خوشم ای کسی که بیکسیهای دو عالم را کسی هرچهام تنها بمانم با تو در عالم خوشم روزیام بالای سفره با کریمان بودن است آنقدر فرقی ندارد با زیاد و کم خوشم طفل از خانه فراری روی برگشتن نداشت لطفا بابا بود و مادر چون شدم آدم خوشم روز آخر چشم در چشم علی جان میدهم هر چه که آلوده باشم من به آن یک دم خوشم

بسیار عالیه