
یابن الزهرا بی تو حیرانم چو طفلی در به در در حریم حضرتت هم گاه دورم از نظر این چه رسوایی است که در پیش چشم ناظرت در کمال بیخیالی از تو باشم بیخبر تو مرا میخوانی و من روی گردان میشوم یوسف دل را به چاه انداختم بی دردسر تا به اینجا هم دعایی مادرت یارم شده او به دل انداخت گویم از خطایم در گذر فاطمه خط امان شد که گویم الدخیل باز کن عاشق خود را نوکرت شد در خطر ما خطا کاریم استغفر لنا ما تو را گم کردهایم انظر الینا تا ز چشمانت نیفتادیم خودت دستم بگير بیش از این طاقت ندارم درد هجران را دگر تازه کُویت دور گشتم باز گشتم با علی یاعلی گفتم که تو دادی نجات از خطر داشتم بی راهه میرفتم علی دستم گرفت یاد ایوان نجف دادم نجات از دردسر در نجف هم روضهی زهرا به دادم میرسد باهمه سختی بخوانم روضهای از پشت در غیرت الله دست بسته عصمت الله بر زمین بازهم میخواند زهرا مرتضی را زیر درد تیزهی مسمار هر چه بیشتر میشد فرو منتقم را زیر در میخواند زهرا بیشتر