سلام ای مظهر ایمان
3002
4
- ذاکر: ابوالفضل بختیاری
- سبک: واحد
- موضوع: حضرت علی اصغر (ع)
- مناسبت: دهه سوم محرم
- سال: 1403
سلام ای مظهر ایمان
سلام ای حضرت جانان
سلام ای عالم و آدم
به تو ای شاهِ شهیدان
پریشانِ عزایت شد تمام عالم امکان
سلامالله علی المظلوم، سلامالله علی العطشان
(حسین جان فدایت، بمیرم برای) تکرار
(صلیالله، علیک یا اباعبدالله) تکرار
گره افتاده به کارم
به پایت سر بگذارم
بده رخصت که عمو جان
به راهت جان بسپارم
علیاکبر که میدان رفت دلم شد همرهش عازم
دم إن تُنکِرونی شد نوای برلب قاسم
(عمو جان) تکرار
یتیمی خونجگرم کرد
غمت دلخستهترم کرد
هجومِ سنگ حرامی
شکستهبال و پرم کرد
اگر قدم شده رعنا، کشیده بر زمین پایم
به زیر سُمّ مرکبها، شکسته استخوانهایم
(حسن جان) تکرار
لالۀی حسن
نهالِ سیزدهسالۀ حسن
توی گوشمِ نالۀ حسن
وای وای وای
نوجوونِ من
نگاه کن به قدِّ کمونِ من
تو که جون میدی میره جون من
وای وای وای
میده زخمات بوی مادر
شکست باز پهلوی مادر
گمون کردم که دوباره
در افتاده روی مادر
میبینی داغ علی شد زنده
عمو شده شرمنده
بلند شو قاسم
میبینی دلم به مویی بنده
عدو داره میخنده
بلند شو قاسم
(واویلا عمو جونم) تکرار
مجتبی شدی
تو رنگ خاک کربلا شدی
چقدر پا خوردی نخنما شدی
وای وای وای
این غمِ منه
الآن چه وقتِ قد کشیدنِ
چرا کاکُلت دستِ دشمنِ
وای وای وای
گرفتم سینه به سینه
تورو اما دردم اینه
روی شونم سر گذاشتی
ولی پاهات رو زمینه
خونِ تو، ریخته رو خاکِ صحرا
از نعلهای این اسبها، برات بمیرم
شد صحرا، جشن حنابندونت
سنگها شدن مهمونت، برات بمیرم
(واویلا عمو جونم) تکرار
سنگها بر سرِ تو مرثیهخوانی کردند
نیزهها داد زدن دشت فشانی کردند
فصل خندیدن تو بود نه گل چیدن باغ
چهرهات را چقدر زود خزانی کردند
نجمه در خیمه روی دامن زینب افتاد
عمه را اینهمه زخمِ تو کمانی کردند
پا مکش روی زمین جان به لبم آورده
آنچه با روی تو نامردمِ جانی کردند
تا که دیدند یتیمِ حسنی خندیدند
دوره کردند و چه بد سنگپرانی کردند
سلام ای حضرت جانان
سلام ای عالم و آدم
به تو ای شاهِ شهیدان
پریشانِ عزایت شد تمام عالم امکان
سلامالله علی المظلوم، سلامالله علی العطشان
(حسین جان فدایت، بمیرم برای) تکرار
(صلیالله، علیک یا اباعبدالله) تکرار
گره افتاده به کارم
به پایت سر بگذارم
بده رخصت که عمو جان
به راهت جان بسپارم
علیاکبر که میدان رفت دلم شد همرهش عازم
دم إن تُنکِرونی شد نوای برلب قاسم
(عمو جان) تکرار
یتیمی خونجگرم کرد
غمت دلخستهترم کرد
هجومِ سنگ حرامی
شکستهبال و پرم کرد
اگر قدم شده رعنا، کشیده بر زمین پایم
به زیر سُمّ مرکبها، شکسته استخوانهایم
(حسن جان) تکرار
لالۀی حسن
نهالِ سیزدهسالۀ حسن
توی گوشمِ نالۀ حسن
وای وای وای
نوجوونِ من
نگاه کن به قدِّ کمونِ من
تو که جون میدی میره جون من
وای وای وای
میده زخمات بوی مادر
شکست باز پهلوی مادر
گمون کردم که دوباره
در افتاده روی مادر
میبینی داغ علی شد زنده
عمو شده شرمنده
بلند شو قاسم
میبینی دلم به مویی بنده
عدو داره میخنده
بلند شو قاسم
(واویلا عمو جونم) تکرار
مجتبی شدی
تو رنگ خاک کربلا شدی
چقدر پا خوردی نخنما شدی
وای وای وای
این غمِ منه
الآن چه وقتِ قد کشیدنِ
چرا کاکُلت دستِ دشمنِ
وای وای وای
گرفتم سینه به سینه
تورو اما دردم اینه
روی شونم سر گذاشتی
ولی پاهات رو زمینه
خونِ تو، ریخته رو خاکِ صحرا
از نعلهای این اسبها، برات بمیرم
شد صحرا، جشن حنابندونت
سنگها شدن مهمونت، برات بمیرم
(واویلا عمو جونم) تکرار
سنگها بر سرِ تو مرثیهخوانی کردند
نیزهها داد زدن دشت فشانی کردند
فصل خندیدن تو بود نه گل چیدن باغ
چهرهات را چقدر زود خزانی کردند
نجمه در خیمه روی دامن زینب افتاد
عمه را اینهمه زخمِ تو کمانی کردند
پا مکش روی زمین جان به لبم آورده
آنچه با روی تو نامردمِ جانی کردند
تا که دیدند یتیمِ حسنی خندیدند
دوره کردند و چه بد سنگپرانی کردند
نظرات
نظری وجود ندارد !