حالا که پَر کشیده رفته دیگه مدیونم ازش سراغی بگیرم منو شرمندهتر از اینم نکن سرتو پایین بگیری میمیرم منو مادر علی حساب نکن من فقط با تو همآشیون بودم مادرش زینبه و باباش تویی این وسط منم کنیزتون بودم من که سرسپردهی عشق توام بعد تو سایهی سر میخوام چیکار؟ همه عالم فدای یه تار موت من تورو میخوام پسر میخوام چیکار؟ غیرتم بهم اجازه نمیده که غریب باشی و من رهات کنم پسری دیگه ندارم عوضش حاضرم دخترمو فدات کنم تو واسه خاطر بیشیری من رفتی و ازینا منّت کشیدی گفتن آبو واسهی خودش میخواد بمیرم خیلی خجالت کشیدی حرمله جرئت جنگو نداره همیشه از شماها میترسیده دید حریف تو و عبّاس نمیشه نانجیب زورش به بچه رسیده نه توانایی گفتوگو داره نه قدی اندازهی عمو داره به تیر سهشعبه احتیاج نبود مگه شیرخواره چقدر گلو داره؟ صورتش ماه شب تار منه بِده از خون گَلو پاکش کنم دوست ندارم شما زحمتت بشه اجازه بِده خودم خاکش کنم رو لحد شونههاشو تکون میدم گهوارهاش رو که دیگه نمیتونم مثل هربار میخوابونمش ولی بهجای لالایی تلقین میخونم بچهها دست بابا خونی شده گمونم شیرخواره قربونی شده عباشو طوری رو اصغر کشیده گمونم خیلی خجالت کشیده
یا حسین خودت شفاعتمون کن.