عُمرَم به سَر رسیده ببینی، چه می‌کنی؟

عُمرَم به سَر رسیده ببینی، چه می‌کنی؟

[ ابوالفضل بختیاری ]
عُمرَم به سَر رسیده ببینی، چه می‌کنی؟ 
رنگ از رُخَم پَریده ببینی، چه می‌کنی؟

اینجا همه به گریه‌ی تو گریه می‌کنند
خنده به اشکِ دیده ببینی، چه می‌کنی؟

فرقَم فقط شکسته چنین زار می‌زنی
گر حَنجرِ بُریده ببینی، چه می‌کنی؟ 

یک ضربه را تو طاقتِ دیدن نداشتی
(هجده سَرِ بُریده ببینی، چه می‌کنی؟)۲
****
میشه بهم بگی، سپردی‌ام به کی؟ 
مَحرَمامو دیدم روی نِیزه یکی‌یکی

هنوز نخوردی آب، که دارم اضطراب
دوباره می‌رسیم به هم، تو مجلسِ شراب

زینبِ تو با خولی، همسفرِ بازاره
به بوریا می‌سپارم، تنِ تو رو برداره

حسین غریبِ مادر... 

سپردمت به هر آنکس که بود اَمّا تو
سپردی‌ام به که رفتی؟ به دلقکان و کنیزان

سپردی‌ام به دوصد چشمِ پَستِ نامحرم
(سپردی‌ام به دوصد چشمِ هیزِ نامحرم)
به شمر و اَخنَس و خولی به حرمله به سَنان

نظرات