شب ویرونه که با گریه چراغونی میشه

شب ویرونه که با گریه چراغونی میشه

[ ابوالفضل بختیاری ]
شب ویرونه که با گریه چراغونی می‌شه
من که هق‌هق می‌کنم خرابه بارونی می‌شه

هی می‌خوام نشون بدم بابا که هیچیم نشده
ولی سرفه‌ام می‌گیره کنج لبم خونی می‌شه

من که درگیر توام غیر تو گیری ندارم
اگه تو پیشم باشی درد اسیری ندارم

من دیگه بزرگ شدم نشون به این نشونی که
بعد تو چند روز که دندون شیری ندارم

وضع ما رو می‌بینه هر کی از این‌جا رد می‌شه
نمی‌خوام گریه کنم برای عمه بد می‌شه

شنیدم زجر اومده حرفم رو آروم می‌زنم
نکنه نشونیه خرابه رو بلد بشه

مشکل از چشام که نیست نمی‌بینه نیمه شبه
من می‌خوام ببوسمت مشکل من زخم لبمه 

معلومه کار فقط یکی نبوده بابا جون
چقده رگ‌های حنجر تو نامرتبه

نظرات