از سفر آخر رسیدی، بی‌خبر از در رسیدی

از سفر آخر رسیدی، بی‌خبر از در رسیدی

[ ابوالفضل بختیاری ]
از سفر آخر رسیدی
بی‌خبر از در رسیدی
بی‌علی‌اکبر رسیدی
خسته‌ای، چشماتو بستی

کوچه کوچه شد غمات طِی
افتادی چندباری از نِی
خوردی چوب تُو مجلس مِی
بدتر از من تو شکستی

بد ضربه خورده به لبات، مست ضربه‌هاش محکم‌تره
رگ‌های تو از موهای بی‌شونه‌مم دَرهم‌تره
خولی سرت رو بُرد خونه، چیِ من از اون کم‌تره؟

به گوش تو ناله‌هام نرسید
کجا بودی زجر موهامو کشید؟
لگد که زد دختر تو خمید

(حسین جانم، ای حسین جانم)... 

عمّه چشمای منو بست
تا سپردنت به اون مست
یه چیزی شبیه لب هست
ولی بی‌تکونه بابا

دیگه پیدا نیست زبونت
با چوب افتادن به جونت
دندونای غرقِ خونت
یکی در میونه بابا

خراب شدش حال همه، خراب شه این شام خراب
تو عالَمِ مستی یزید ریخت رُو سرت جام شراب
مجلس به مجلس چرخیدی، آخر رسیدی به رباب 

برات مونده اما نموندی برا‌ش
می‌سوزونه‌ ما رو لالایی‌هاش
داداش اصغر نیست، چه خالیه جاش

(حسین جانم، ای حسین جانم)...

نظرات