دیدنت در همه‌ی راه معما شده است

دیدنت در همه‌ی راه معما شده است

[ علی اکبر زادفرج ]
وای علی اصغرم...

(دیدنت در همه‌ی راه معما شده است)۲
(تو کجا نیزه کجا وای چه با ما شده است؟)۲

(دیدنت سخت ولی سخت تر از آن این است)۲
(باز هم حرمله سر گرم تماشا شده است)۲

وای علی اصغرم...
*
باورم نیست که بالای سرم می‌خندی
دل من سوخته تر از دل لیلا شده است

حجم تیری که علمدار زمین گیرش شد
(باورم نیست که در حنجره‌ات جا شده است)۲

گلوی نازک تو جا برای نیزه نداشت
به جای نیزه اگر تیر بود بهتر بود

برای آنکه سرت بر زمین نیوفتد، نِی
به تاب زلف تو درگیر بود بهتر بود

تمام حنجرت از تیر رشته رشته شد
به دست حرمله شمشیر بود بهتر بود

وای علی اصغرم...
****
(کاش آرام رَوَد تا که نیوفتی از نِی)۲
بعدِ من نوبت لالایی زهرا شده است

کاش آرام رَوَد تا که نیوفتی از نِی
(ولی افسوس سرِ رأس تو دعوا شده است)۲

تو رفتی و شدم درمونده اصغر
لباسات پیش مادر مونده اصغر

پدر در وقت دفنت جای تلقین
برای تو لالایی خونده اصغر

به چشماش خواب بر می‌گرده لالا
به شب مهتاب برمی‌گرده لالا

شنیدی که میگن مرده و قولش
(عمو با آب برمی‌گرده لالا)۲

نظرات