بدین کرشمه به هر جانبی نگاه مکن به تیر غمزه تو روز مرا سیاه مکن این ز ابرو تیغ برّان ساختند زلفها بر نیزهها انداختند هیچ آگاهی که با ما چون کند ساغر دل را لبالب خون کند بدین کرشمه به هر جانبی نگاه مکن به تیر غمزه تو روز مرا سیاه مکن کدام عشوهگر بی وفا تو را آموخت که التفات بر این خسته گاهگاه مکن منم که نام تو راست ورد زبان تو خواه یاد کن این بنده را خواه مکن منی که غیرت ناموس کبریا بودم یکی ز پرده نشینان مرتضی بودم فلک ببین ز تو تا کجا کشید مرا به شام و کوفه ز کرب و بلا کشید مرا به طفلگان ستم کشیده همسفر گشتم از آن سفر دگر ای کاش بر نمیگشتم از تو پنهان می کنم رنگ صدای خویش را پیش چشمت میکنم گم دست و پای خویش را بس است شرح ستمهای مردم نامرد تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل دیدمت بین اون همه آشوب سینهای که شده پاکوب پیرمردهاشونم با چوب تو رو میزدنت حرمله با هزار سرباز کشتنت هنوز امّا باز تو را میزدنت انکار خدای عزل این است، تفریق نبّی از رسول نتوان کرد ماتم که علی را به که تشبیه کنم؟ تشبیه علی به جز علی نتوان کرد یا علی، یاعلی مالک ملک دلی نام زیبای تو شد رافع هر مشکلی یا علی یا مولا، ای نگار زهرا یا حیدر یا حیدر یا مرتضی ای به خاتم نگین قبلهی اهل یقین ذکر هر مومن بوَد یا امیرالمؤمنین یا علی یا مولا، ای نگار زهرا یا حیدر یا حیدر یا مرتضی یا علی دست ما دامان تو دست ما دامان تو ای سخای کرم چشم ما احسان تو چشم ما احسان تو یا علی یا مولا ای نگار زهرا یا حیدر یا حیدر یا مرتضی