با تمامِ هستیات خود را ندیدن مشکل است سختتر از خود ز اولادت بریدن مشکل است نیمهشب از خوابِ طفلانت پریدن مشکل است بعدشان یک لحظه حتی آرامیدن مشکل است یکشبه، یکباره، یکدَم قد خمیدن مشکل است از جگر، از جان مگو وقتی که مادر نیستی از غمِ طفلان مگو وقتی که مادر نیستی از دلی سوزان مگو وقتی که مادر نیستی آه از باران مگو وقتی که مادر نیستی داغِ مادر را فقط قدری چشیدن مشکل است از همه از هرکسی بیشتر آورده است هرکه با سَر آمده، خانم سه سَر آوره است او فقط خود را نه، بلکه دو پسر آوره است دو پسر نه، دو سپر نه، دو جگر آوره است قبلِ قربانی شدن شانه کشیدن مشکل است زینب آمد، یا که نه میآمد آنجا فاطمه زینب است این یا حسن یا که علی یا فاطمه؟ گفت عباس از ادب این کیست آیا فاطمه لافَتیٰ اِلا علی لا سَیف اِلا فاطمه کربلا را بیحضورش آفریدن مشکل است