دارم امشب از گناهانم خجالت میکشم از گناهان فراوانم خجالت میکشم سربه زیر انداختهام از روی تو شرمندهام باز هم سر در گریبانم خجالت میکشم اشک را از من گرفته این گناه لعنتی دارم از خشکی چشمانم خجالت میکشم من زمین خوردم باز دستم را بگیر من از این حال پریشانم خجالت میکشم باز آوردی مرا که من از اینکه باز مهمانم خجالت میکشم دارم از این دوری کربوبلا دق میکنم منکه از دوری جانانم خجالت میکشم ** به چه دردی بخورد بی تو پسر داشتنم چه کنم بعد تو با داغ جگر داشتهام این دو فولاد جگر یافته یعنی زینب این دو سر باخته یعنی زینب یار بی یار رسیدم که دلت غم نخورد آمدهام در دل تو آب تکان هم نخورد دست و بازوی علمدار حرم آوردم پیش تو بر سر دوشم دو علم آوردم این دم و بازدمم، این ضربانهای مناند این حسین و حسناند مانده داری که چگونه خبرش را ببرد خبر سوختن بال و پرش را ببرد با چه رویی برود جانب زینب با چه جانی به حرم دو پسرش را ببرد دو جگر گوشهی او روی زمین افتادند ولی از خیمه نیامد جگرش را ببرد یک نفر آمده این سو تن این را بکشد یک نفر آمده آن سو تبرش را ببرد یک نفر آمده این سو سر این را ببرد یک نفر آمده آن سو که سرش را ببرد زینب انگار نه انگار که بی سر شدهاند دید بر نیزه ولی سایه مادر شدهاند
وای حسین
رحمت بر اون شیری که خوردی با این روضه خوندنت
خیلی خیلی کیف کردم به خدا. تشکر