چقدر خواستهام از خدا قبول کنی هزار مرتبه خواندم دعا قبول کنی بگو چه کار کنم باز تا قبول کنی؟ چه میشود پسران مرا قبول کنی؟ بیا و این دو جوان رشید را بپذیر بیا و خواهشِ این موسفید را بپذیر غلامها همه پای امیر میمیرند به هرکدام بگویی بمیر میمیرند جوابشان ندهی ناگزیر میمیرند مرا اگر که ببینند اسیر میمیرند مخواه تا که نظاره کنند اسارت را چگونه صبر کنند آنهمه جسارت را زنای خیمه رو موقع فرار ببینند بیچادرن دق میکنند اینا از نوادههای حسنند زنا سیلی بخورن دق میکنند *** هی میگفتم که نزن نزن میزد طعنه به دل امام حسن میزد اینکه هیچیم نشد آزارم میده کاش یه دونه سیلی هم به من میزد *** تو برو بیا میزد مادرمو خیلی بی هوا میزد مادرمو حق داره اگه بابام گریه کنه یه غلام سیاه میزد مادرمو *** خواهرت بمیره و نبینه که میشینی غصهی اکبر میخوری دوتا نیزهام دوتا نیزه است حسین دوتا نیزهام تو کمتر میخوری مگه من مرده باشن تا ببینم بعد از این دیگه علمداری میخوای بده بچههای خواهرت باشن میری از غریبهها یاری میخوای بالا سر این دوتا رفتی بدون انقده منو خجالتم نده مراقب باش که پرت زخمی نشه تیری که تو گردن محمده (اونقد از صبح تا حالا ناله زدی بمیرم خیلی سرت درد میکنه) ۲ بدناشونو میخوام چکار کنم؟ بذار باشن کمرت درد میکنه مطمئن باش به دلم غم نمیآد از چشام اشکای نم نم نمیآد دیگه بعد از این میگم فقط حسین دیگه بچههامو یادم نمیآد پدر گردنش کج پسر گردنش کج چقدر این دو از هم خجالت کشیدن بنویسید که اینگونه شده سرگشته یک قدم رفته به خیمه دو قدم برگشته