اوداعة الله

اوداعة الله

[ محمد فصولی ]
از غم کرب‌و‌بلا و کوفه و شام، حال من زاره
بعد تو عباسِ من دیگه امام بی‌علمداره
زینب آورده یه دونه مشک برام که شده پاره

شاهی که لشکر نداره، بعدِ تو یاور نداره 
وای حسین مادر نداره، وای حسین مادر نداره

شنیدم از رو مَرکب وای حسینم 
افتاده جانِ زینب، وای حسینم

در علقمه پشت حسینِ من تا شد 
پای عدو به خیمه بعد تو وا شد

یاد مقتل با دلی زار و حزین می‌زنم فریاد
وایِ من مولای ما از صدر زین روی خاک افتاد
ساکن کربُبَلا در این زمین تشنه‌لب جان داد

در کنارش مادرش بود
قد خمیده، خواهرش بود
خنجری بر حنجرش بود

چه شد میان گودال وای حسینم
که رفته زینب از حال وای حسینم

بر روی تل یه خواهری پریشونه
در بین مقتل پیکری پُر از خونه

نظرات

زیباست

بسیار زیبا