مثل قنوت وتری بانگ ربنا را تنها نمی گذارد

مثل قنوت وتری بانگ ربنا را تنها نمی گذارد

[ رحمان‌نوازنی ]
مثل قنوت وتری که 
بانگ ربنا را تنها نمی گذارد 
یا مثل آن کریمی که
 لحظه‌ای گدا را تنها نمی‌گذارد 
یا در کناره‌ی نیل موسی اگر
 عصا را تنها نمی گذارد 
ما ملت حسینیم 
لطف حسین ما را تنها نمی‌گذارد 
از کودکی برایش در تکیه‌ی عزایش
 با شوق کار کردم 
اوج جوانی‌ام را خرج حسین کردم 
من افتخار کردم پس وقت پیری
 ارباب این نوکرسرا را تنها نمی‌گذارد
ما ملت حسینیم
 لطف حسین ما را تنها نمی‌گذارد 
ما ملت حسینیم
 عشق حسین ما را تنها نمی‌گذارد 
روزی که خاک ما را بردند
 کربلا را با خاک او سرشتند 
در کارگاه تقدیر، ما را غبار کوی کرب و بلا نوشتند 
پس بوتراب هرگز اولاد کربلا را تنها نمی‌گذارد
(ما ملت حسینیم
 عشق حسین ما را تنها نمی‌گذارد)۲
 گفتم: حسین و دیدم از عرش ناله برخاست
آه ای غریب مادر ...
گفتم: که بود آن که خاکش شفاست 
گفتند: خَدّ التَّریبِ مادر
گفتم: پس این مسیحا؛ 
این کُشته‌مُرده‌ها را تنها نمی‌گذارد 
عافیتِ حسینی لطف حسین ما را تنها نمی‌گذارد
(ما ملت حسینیم
 عشق حسین ما را تنها نمی‌گذارد)۲
آه ای طبیب پر زخم 
آه ای مسیح مصلوب 
ای دلبر دل آشوب
ای زلف داده بر باد 
آه ای امام مکروب
ای رفته بر سر چوب
هرجا به نیزه رفتی 
زینب دمی شما را تنها نمی‌گذارد
در غربت حسینیم
لطف حسین ما را تنها نمی‌گذارد 

*****
 
هوای مسجد کوفه که عطر تربت داشت
به احترام علی بین کوفه حرمت داشت

هنوز خون علی روی سجده‌گاهش بود
هنوز مسجد کوفه پر از نگاهش بود

که روی منبر آن نور می‌نشست و صفا 
خطابه‌هاش همه حرف حق ذات خدا
 
شکست فتنه و ظلمت، حریم منبر را
گرفت راه خوش و مستقیم منبر را 

به روی منبر کوفه نشسته ابن زیاد 
خداش نگذرد و لعنت خدایش باد

که ای معاشر کوفه منم رسول یزید
که حکم کرده بیایم به کوفه‌ی تردید

حسین کیست به جز دردسر برای شما 
حسین کیست به جز اختلاف‌های شما

شما که لایق یک زندگیِ بی دردید
چرا به دور حسین رسول می‌گردید

امیر گفته برای شماست بیت‌المال
حرام چیست، هنيئًا لَکُم حلال حلال

حسین کیست به جز سد راه آزادی
حسین چیست به غیر از گناه آزادی

از این به بعد درآیید در سرای یزید
بدون آل علی جاودانه خوش باشید

حسین یارِ خوشی‌هایتان نخواهد بود 
برای هیچ کسی آب و نان نخواهد بود 

حسین دین و سیاست بهم گره زده است 
حسین شادیتان را به غم گره زده است 

ولی حسین نبود آنچه آن لعین می‌گفت 
صراط بود حسین و نبی چنین می‌گفت

حسین مرد خدا بود و حرف دین می‌‌گفت
خدا همیشه به این مرد آفرین می‌گفت

اما یقین مردم کوفه به شک مبدل شد 
دوباره‌ کوفه‌ی بی عار مثل اول شد

که بعد خطبه‌ی منحوس ابن مرجانه 
دل از حسین بریدند خانه به خانه 

خلاصه وعده‌ی پوچ و حرام بیت‌المال
کشید خون خدا را به جانب گودال 

دل نبی خدا را پر از غمش کردند 
ببین به خاطر دِرهَم چه دَرهَمَش کردند 

حسین آمد و راهی به سمت کوفه نداشت
و ناگزیر سرش را به خاک ابر گذاشت 

رسید کار به جایی که خون جگر شده بود 
پناه مردم آواره در به در شده بود 

رسید کرب و بلا، خیمه‌ی غریبی زد 
رسید کرب و بلا، ناله‌ی عجیبی زد 

که ای خدا به تو از غم پناه آوردم 
برات از حرم خود سپاه آوردم 

دل از حسین بریدند، پس سرش را هم 
از او اسیر گرفتند، خواهرش را هم

حسین، کشته‌ی لقمه حرام‌ها شده بود 
حسین، اسیر هلهله‌ی بی مرام‌ها شده بود 

برای پر زدنش لحظه می‌شمارد، حسین 
هزار و نهصد و پنجاه زخم خورد، حسین 

حسین حق خدا بود و باطل او را کشت 
که حکم عالم و تیغ ارازل او را کشت 

از اول فلسفه‌ی خلقت بلا بود و ابتلا 
اما حسین کرب رو به بلا اضافه کرد 
عشق شد کرب و بلا

*****

آه منحور کشتنش 
همه ریختن رو سرش ناجور کشتنش 
برای بردن سر به منزل تنور کشتنش 
آه مکروب کشتنش 
غصه دار حرمو با چوب کشتنش  
دردمند دینو با آشوب کشتنش
بمیرم که بی کفن مصلوب کشتنش 

تا رسید به کربلا رو به آسمون گرفت 
از صدای گریه‌‌هاش قلب کاروون گرفت 
گریه کرد و گریه کرد
زینبو که دید بازم واسه گریه جون گرفت 
نگار آوردم، اهل و عیالمو سر قرار آوردم 
زینبمو کربلا با وقار آوردم 
دور و برش یه عالمه سوار آوردم
ثواب آوردم، زینبو رو محمل خوش رکاب آوردم 
اهل حرم رو همه با نقاب آوردم
شیش ماهمو رو دستای رباب آوردم 

قتلگاهمو ببین، اشک و آهمو ببین 
شوق سر جدا شدن تو نگاهمو ببین 
تو دل شب اومدم، من با زینب اومدم 
بچه‌های بی کسو، بی پناهمو ببین
پناه ندارم، من که برم دخترا تکیه‌گاه ندارن
اسیر می‌شن با این که هیچ گناه ندارن 
طاقت رفتن جلوی نگاه ندارن
قرار ندارن، بی من و عباس دورشون حصار ندارن
طاقت رفتن پیش نیزه‌دار ندارن 
دخترا پای دویدن رو خاک ندارن

نظرات