
این اشکها نشانهی خیرِ کثیرِ ماست قطره به قطرهاش به خدا دستگیرِ ماست ما از سر نیاز بر او گریه میکنیم این گریهها نشانهی چشم فقیرِ ماست دلهای کور لذّت گریه نمیبرند نهرِ بهشتهای دو چشم بصیرِ ماست وقتی به روضه میروی آرامتر برو بال فرشتههای خدا در مسیرِ ماست یک آسمان خضوع کن اینجا که دستِ یار بر شانهی بلند، ولی سر به زیرِ ماست در این بهشت نیت خود را زیاد کن هر کس زیاد شد اثرش در ضمیرِ ماست گودال قتلهگاهِ پُر از زخمهای یار گودالِ کهکشانی روز غدیرِ ماست گودال قتلگهگاه ولی یک کفن نداشت این سر که روی نیزه نشسته امیرِ ماست اَمیری حسینُ وَ نِعمَ الاَمیر..... کاروان با وقار وارد شد یار پیش نگار وارد شد آینه با تمامِ آینهها بین گرد و غبار وارد شد جان عالم به کربلا آمد آب با جویبار وارد شد در یَمیمنش زُهیر زانو زد و حبیب از یَسار وارد شد آمده بر سرِ قرار امّا خواهرش بیقرار وارد شد خواهرِ تک سوارِ در محمل بین هجده سوار وارد شد دختری نیز با دو تا خلخال با دو تا گوشوار وارد شد رو به رو نیز سی هزار نفر لشکرِ نیزه دار وارد شد چند روزی گذشت و در گودال لاله در لالهزار وارد شد شمر در قتلهگاه وارد شد بعد از آن یک سپاه وارد شد گویا وقت ذبحِ اعظم شد بدن شاه نامنظم شد نبرید و کمی اذیت کرد تا که نای حسین هم کم شد سرِ انگشترش که دعوا شد همهی قتلهگاه در هم شد همه را شمر زد کنار امّا چکمهاش توی پاش محکم شد خم شد و زلف را به چنگ گرفت روی تَل قدِ خواهری خَم شد یا حسین..... شمر از قتلهگاه خارج شد دامنش قرصِ ماه خارج شد موقع رقصِ نیزه داران بود دانه دانه سپاه خارج شد وقتِ آتش شد از نهادِ حرم دَمِ واوِیلَتا خارج شد از دَمِ خیمه با دو تا خلخال دختری بی گناه خارج شد این گذشت و رباب وارد شد توی بَزمِ شراب وارد شد