شهزاده علیاصغر زده به دلِ لشکر مدافع حرمه و داداشِ علیاکبر پُر از رازه، سرافرازه حماسه داره میسازه یه پا مَرده، پُر از درده ببین طوفان به پا کرده بچه شیرخوارهی بیبی رباب رو دست بابا کرده انقلاب زینب میگه ماشاءالله به نوهی حضرت ابوتراب جانم جانم یَلِ امالبنین ... جانم جانم جانم یَلِ رباب ... سعادت منه که زیر سایهی علَم هستم خداروشکر جزو مسافرای جادهی توام ندیدمت اما زندگیمو به پای تو میدم من خونوادگی غلام خونوادهی توام ای حُب تو وَسیلَةُ السُّعَداء ای آرزوی آخر شهدا من اگرم قراره بنده بشم از جادهی تو میرسم به خدا خونِ خدا، حسین نورِ دعا، حسین سعی و صفا، حسین کرب و بلا، حسین ...