حالا که کوچک است برایت، زمینِ من
484
0
- ذاکر: حسین فروغی
- سبک: شعر روضه
- موضوع: حضرت علی اصغر (ع)
- مناسبت: شب هفتم محرم
- سال: 1402
(حالا که کوچک است برایت، زمینِ من)۲
(بالا بمان ستارهیبالانشینِ من)۲
دستم نمیرسد به بلندای تو ولی
(آهم که میرسد به تو ای نازنینِ من)۲
(آغوش من رکاب گرفته برای تو)۲
اما تو رفتهای سر نیزه نگینِ من
(حتی به من اجازهی گریه نمیدهند)۲
شد دستمال اشک من این آستینِ من
خیلی برای تشنگیات تشنه ماندم
شیرین زبانِ اعظم تشنه ترینِ من
(فامیل گفته بود علی را سفر نبر)۲
یک عمر طعنه دارم و مانده همینِ من
(پاش بیوفته جون من فدا خودت)۲
همه فامیلای من فدا خودت
(بزار طعنه بزنن بزار بگن
چرا شیرخواره رو بردی با خودت)۲
برایت روضه میگیرم عزیزم
در این ویرانه میمیرم عزیزم
بازم این حرمله رد شد از اینجا
دوباره خشک شد شیرم عزیزم
شبا دلتنگ بوی پیرهنش بود
سرش تا صبح روی دامنش بود
(شبا از خواب میپرید و میگفت
الانا موقع شیر دادنش بود)۲
دیگر نفسی نیست مجالت باشد
آخر پسرم تو چند سالت باشد
شش ماه که بیشتر نبودی پیشم
شیرِ کمِ مادرت حلالت باشد
حرمله گُلشَنم رو ازم گرفت
گلِ رو دامنمو ازم گرفت
من اگه لالا نگم دق میکنم
لالایی گفتنم رو ازم گرفت
با تو بودن روالمان بادا
با تو بودن کمالمان بادا
همه آورهی توئیم حسین
شیر مادر حلالمان بادا
با تو خوشم
با تو که دنیای منی
با تو که قبل از متولد شدنم
رفیقِ بابای منی
با تو خوشم
با تو که دنیای منی
با تو که نوکرات همه کفن میشن
ولی خودت بی کفنی
مرتب نشدن عاقبت بی کفنیاست
همه تقصیر سناناست که عریانی تو
با جسم کوچک آمده اما بزرگیها کند
با دستهای کوچکش صدها گره را وا کند
شنیدم مرجع تقلید پیری آرزو میکرد
که حکم اجتهادش را علی اصغر کند امضا)۲
(پس از حسین نخندید و زیر سایه نرفت)۲
نرفت چون گله از افتاب داشت رباب
به بند بود ولی اولیا مخدره او
اسیر بود ولیکن حجاب داشت
چادر پاره سرِ مادر اصغر کرد
(بالا بمان ستارهیبالانشینِ من)۲
دستم نمیرسد به بلندای تو ولی
(آهم که میرسد به تو ای نازنینِ من)۲
(آغوش من رکاب گرفته برای تو)۲
اما تو رفتهای سر نیزه نگینِ من
(حتی به من اجازهی گریه نمیدهند)۲
شد دستمال اشک من این آستینِ من
خیلی برای تشنگیات تشنه ماندم
شیرین زبانِ اعظم تشنه ترینِ من
(فامیل گفته بود علی را سفر نبر)۲
یک عمر طعنه دارم و مانده همینِ من
(پاش بیوفته جون من فدا خودت)۲
همه فامیلای من فدا خودت
(بزار طعنه بزنن بزار بگن
چرا شیرخواره رو بردی با خودت)۲
برایت روضه میگیرم عزیزم
در این ویرانه میمیرم عزیزم
بازم این حرمله رد شد از اینجا
دوباره خشک شد شیرم عزیزم
شبا دلتنگ بوی پیرهنش بود
سرش تا صبح روی دامنش بود
(شبا از خواب میپرید و میگفت
الانا موقع شیر دادنش بود)۲
دیگر نفسی نیست مجالت باشد
آخر پسرم تو چند سالت باشد
شش ماه که بیشتر نبودی پیشم
شیرِ کمِ مادرت حلالت باشد
حرمله گُلشَنم رو ازم گرفت
گلِ رو دامنمو ازم گرفت
من اگه لالا نگم دق میکنم
لالایی گفتنم رو ازم گرفت
با تو بودن روالمان بادا
با تو بودن کمالمان بادا
همه آورهی توئیم حسین
شیر مادر حلالمان بادا
با تو خوشم
با تو که دنیای منی
با تو که قبل از متولد شدنم
رفیقِ بابای منی
با تو خوشم
با تو که دنیای منی
با تو که نوکرات همه کفن میشن
ولی خودت بی کفنی
مرتب نشدن عاقبت بی کفنیاست
همه تقصیر سناناست که عریانی تو
با جسم کوچک آمده اما بزرگیها کند
با دستهای کوچکش صدها گره را وا کند
شنیدم مرجع تقلید پیری آرزو میکرد
که حکم اجتهادش را علی اصغر کند امضا)۲
(پس از حسین نخندید و زیر سایه نرفت)۲
نرفت چون گله از افتاب داشت رباب
به بند بود ولی اولیا مخدره او
اسیر بود ولیکن حجاب داشت
چادر پاره سرِ مادر اصغر کرد
نظرات
نظری وجود ندارد !