کربلایی مدنی بوده از اول نسبش این حسنزاده، حسین است فقط روی لبش در حرم، عبد حسین است همیشه لقبش نوجوانیِ علی، زنده شده از ادبش این چه شأنی است که هنگام بیانش شده است جان ناموس خدا، حافظ جانش شده است باز انگار حسن، دست به دست زهراست تل شده کوچه و زهرای قبیله تنهاست باز هم حرف علی شد، سر نامش دعواست ریسمان خنجر کند است و به مقتل غوغاست کوچهی سنگی و گودال، بهم پیوستند قنفذ و شمر در این فاجعه باهم هستند زجر همان قنفذ است، دست دوتاشون سنگین