دلبر عالم حسین و اصغرش دلدادهاش مو به مو ارث از پدر بُردهست آقازادهاش لب به آبی که پدر گردن برایش کج کند او نخواهد زد بخواند عالمی آزادهاش منبرش دست پدر شد، خطبهاش شد بیکلام خوش ادا شد حقّ مطلب با زبان سادهاش آمد و اربابِ خود را سرفرازش کرد و رفت پرچمش را بُرد بالا با سرِ افتادهاش **** باغبون باید ثمر تموم کنه با یه تیرش دو نفر تموم کنه حرمله میدونی که چی کار کنی پسرو بزن پدر تموم کنه نمیذارم اونی که میخواد بشه همه نقشههام براش به باد بشه تیر به آرزوی مادرش زدن مادرش آرزو داشت دوماد بشه میخواستم بزرگ شوی محشری شوی تا چند سال بعد علیاکبری شوی **** تو درد کشیدی و منم سخت خجالت حتی دل این حرمله هم سوخت برایت اندازهی حلقوم تو را تیر گرفته انگار گلوی تو به شمشیر گرفته تدفینِ تو افتاده علی گردن بابا خونی شده چون حلقِ تو کلّ تنِ بابا من خاک چگونه به سر و روت بریزم؟ از ضربه لب و پلکِ تو باز است عزیزم اینها همه در تلافیِ دَمِ غروباند از قصد تنم را بدهند، نعل بکوبند گهواره نداری عوضش سینهی من هست هرچند سرم رفت ولی باز بدن هست حرمله خرسنده ببین سرت به مو بنده ببین شمشیر من خم شده تا قبر تو رو کَنده علی حسینو شرمنده ببین یه بچه رو کشتن انداختن چه سر صدایی جلوی چشم حرمله زدی چه دست و پایی به جای تلقین میخوام بخونم برات لالایی دردش اومده گلوت بیاندازه پسرم خاک نمیریزم، چشات هنوز وا مونده پسرم