خدایا گنج در گنجینه‌ام سوخت

خدایا گنج در گنجینه‌ام سوخت

[ سعید خرازی ]
خدایا گنج، در گنجینه‌ام سوخت
میان شعله‌ها آیینه‌ام سوخت

چنان مسمار در قلبم فرو رفت
که محسن گفت مادر سینه‌ام سوخت

باغبانی مثل من شرمنده از گل‌ها نشد
غنچه‌ی نشکفته‌ام گلبرگ‌هایش وا نشد

آشیانی را که باهم ساختیم آتش زدن

نظرات