ای جسم صد چاک شده

ای جسم صد چاک شده

[ حسین فروغی ]
(ای جسم صد چاک شده
بدن بی کفنت، بعد سه روز خاک شده)۲

تن پامال شده
مادرت با قد خم وارد گودال شده

دلم آواره شده
پیراهنی که فاطمه دوخته برات، پاره شده

سر پیراهن تو، گریه‌ی ما را درآوردند
میان آن‌همه کشته، چرا تنها تو عریانی؟

رگاتو بوسیدم اما دلم دلم دلم مظلومم
بگو من با کی حرفامو بگم بگم بگم مظلومم

من زینبم، خواهرتم 
خمیده قامتم، مثه مادرتم
گریونم به فکر انگشترتم، خواهرتم

پیراهنی کو؟ سرت کجاست؟ انگشترت کو؟
پناه بر خدا، دخترت کو؟ سر اصغرت کو؟

یا حسین خبر داری، تو رفتی و به کوچه گردی افتادم
ای دست تنها زینب، ای یا مظلوم

هر چه می‌خواهی تو با جسمش بکن
مادرش این‌جاست، عریانش نکن

این مرتب نشدن، عاقبت بی‌کفنی است
همه تقصیر سنان است، که عریانی

می‌شنوم از گودال، صدای مادرو
لا اقل تا زندم، نزدیک خیمه‌ها نرو

چشمی به تیغ قاتل و چشمی به خیمه‌گاه
ای خاک بر سرم، نگران کشته شد حسین

جان را بگیر از من، نگیر این اشک چشمان مرا
آخر به لب می‌آورد این گریه‌ها، جان مرا

من به تو وابسته شدم، من از همه خسته شدم
با این‌که بشکسته شدم، نشکسته پیمانِ مرا

دنبال دنیا بودم و ارباب را گم کرده‌ام
من حرص نان خوردم ولی، او حرص ایمان مرا

از شبی که از روی ناقه‌ها افتادم
دور گردن عمه دستامو می‌بندم

این‌جوری ما رو بین شهراشون، می‌بردن
از رو پشت بوم، دخترا به من می‌خندن

کار عمه بوده، اگه هنوز نمردم
خرما و نون اوردن، به جون تو نخوردم

از طعام خانه‌ها، بویش به ایتامت رسید

قوت من لعل لب توست، به نان رو نزنم
چشم و دل سیرترین، دختر این شهر منم

نان نداریم ولی شاه، تصدق خور ماست
دختر شاهم و این همینه را می‌شکنم

تازیانه به پدر گفتن من، حساس است
سیر کن، غرق کبودی‌است تمام بدنم

با تو بودن، روالمان بادا
با تو بودن، کمالمان بادا

همه اواره‌ی تو ایم حسین
شیر مادر، حلالمان بادا

چه مویی داشتم بابا زمانی
اگر مال منی، پس پیش من باش
چرا دیگر به دست این و آنی؟

من به غیر در این خانه، ندارم جایی
نکند این که بدم، رد کنی از در آقا

بی‌چاره‌ام، بی‌چارم را بی‌چاره‌تر کن
آواره‌ام، آواره را آواره‌تر کن

من چای می‌ریزم، گناهم را بریزی 
این‌جا تمام اشتباهم را بریزی 

من عالمی دارم، این‌جا با رقیه
هر وقت که دستم سوخت، گفتم یا رقیه

نظرات