
تنگه غروبه قاتل سرت رو جلوی مادر بریده پیش چشای مادرت موتو کشیده شدی شبیه ماهیِ تو خون تپیده تنگه غروبه یه لشگرو یه پیکرو یه عده دشمن بگو سرت چی اومده ای پاره ی تن صد گرگ نابرابرو یه تیکه پیرهن تموم پیکر تو رو مقطع العضا گذاشتن رو صفحه ی قرآن زهرا پا گذاشتن روی تنت نعل های تازه جا گذاشتن بردن سرُو، تن و برای زینب کبری گذاشتن *** تنگه غروبه صدای گریه ی اطفال بی گناهه کجاس علم دار که خیمه بی پناهه برای زینب این تازه اول راهه تنگه غروبه دود از عطش میباره و هوا گرفته آتیش سراغ خیمه ی زنا گرفته یه مادری تو قتلگاه نوا گرفته بعدِ تو گوش وارهها به یغما می افتند خورجین به دست ها واسه سر، دعوا می افتند با شلاقاشون به جونِ زنا می افتند از دست زجر بچه ها به صحرا می افتند ***