چشمامو میبندم تو گریم میخندم

چشمامو میبندم تو گریم میخندم

[ امین قدیم ]
چشمامو می‌بندم توو گریم می‌خندم
تنهایی، شیدایی، حرفای رویایی

کربلا، کربلا، کربلا

یا زهرا، یا زهرا، یازهرا

ندیده بود از ما غیر خوبی
همونی که رسید بعدش لگد زد

نه اینکه من بگم تو نامه گفته
جدای از لگد حرفای بد زد

چقدر آتیش آوردن پشت در که
تموم خونمون خاکستری شد

تموم خانواده غصّه دارند
چراغ خونمون چون بستری شد

یه دنیا خستگی رو شونه‌هاشه
واسه اینه نمی‌تونه بخوابه

دقیقاً حالت خواب و بیداره
شبیه فردای طفل ربابه

دوتا از برگ گل نازک‌تری که
یکیشون میخ یکیشون تیر خورده

به این زخم گلو و زخم سینه
می‌آد که انگاری شمشیر خورده

نوه مادربزرگ و دوست داره
علی اصغر می‌میره واسه زهرا

بذار که به هم شباهت داشته باشند
یه فرقی هست گریم می‌ره بالا

به قبر فاطمه نیزه نخورده
علی رو نیزه‌ها بیرون آورده 

لبای خشک و خونیشو که دیدند
همه پایین نیزه‌اش آب خوردند

علی علی علی

بیچاره اون که حرم را ندیده
بیچاره‌تر اون که دید کربلا رو

یه کنج از حرم بهم جا بده
دلم تنگته خدا شاهده

هوای حرم هوای بهشت
ببر کربلا به جای بهشت

نظرات