تاریکی دل همه را غرق نور کن

تاریکی دل همه را غرق نور کن

[ محمدحسین حدادیان ]
تاریکی دل همه را غرق نور کن
این آبروی ریخته را جمع و جور کن

شرمندگی من بُوَد آهی که می‌کشم
سنگین شده‌ست بار گناهی که می‌کشم

امشب خدا کند ملکی بین همهمه
پرونده‌ی مرا برساند به فاطمه

تا آن گدانواز، گداپروری کند
تنها نه من برای همه مادری کند

شاید به التماس دلم اعتنا کند
وقتی حرم که رفت مرا هم دعا کند

شب‌های جمعه فاطمه از حال می‌رود
با پهلوی شکسته به گودال می‌رود

شب تا به صبح فاطمه فریاد می‌زند
مردم؛ با دیدن گلوی حسین داد می‌زند   

ای کشته‌ی فتاده به هامون، حسین من 
ای صید دست و پا زده در خون، حسین من

******

مادرتم ته گودالم و بالا سرتم 
آره دلواپس انگشترتم، مادرتم

بنیَ قتلوک عطشان

*******

حال و روزم اینه
نوکرت شبانه روز تو فکر اربعینه

نظرات