
ای امید آرزوهای علی دیده وا کن من علی هستم علی هر نگاهت یک جهان راز بود چشمهای تو همیشه باز بود حال میبینم دو چشمت بستهای من گمان دارم که از من خستهای دیدمت محکم چو کوه استادهای بهر یاریِ علی آمادهای میشنیدم فضه را کردی صدا من به زیر دست و پا دیدم تو را دیدمت اما دو دستم بسته بود دشمن از هر سو بهم پیوسته بود خواست تا از پا بیندازد مرا از تو یا زهرا جدا سازد مرا حق ز حقت دادخواهی میکند حیدر از تو عذرخواهی میکند